یادداشت هجدهم

متن مرتبط با «یادداشت» در سایت یادداشت هجدهم نوشته شده است

یادداشت صد و هشتاد

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و یک

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و دو

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و سه

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و چهار

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و پنج

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و شش

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و هفت

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و هشت

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هشتاد و نه

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و شصت و هشت

  • اول اینکه؛ دیروز صبح میم رفت سرکار و دخملا هم خونه مامان که من به کارام برسم.(چون وقتی باشن کل وقتم به راست و ریست کردن امورات ایشون ها میگذره).مثه کوزت مشغول تمیزکاری بودم که میم زنگ زد که دفترچه م رو اماده کن همکارم میاد میگیره... شصتم خبردار شد که اتفاقی افتاده.ولی خودش میگفت نه هیچی نشده.خلاصه که ساعت سه اومد خونه با پای بانداژی و بسته! گویا تو محل کار ی, ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد شصت و نه

  • _دیشب یه شب خیلی خوب و آرام بود.کلی جاها رو رفتیم و گشتیم و به خودمون و دخترا خوش گذشت.بدون هیچ دغدغه و نگرانی و حتی دلخوری های کوچیک.بازم این حس رو داشتم که چقد جفتمون آروم تر و صبورتر شدیم نسبت به سالهای اول و تغییر کردیم. _امشب دخترک تو یه موقعیتی بود که باید مواظب خودش می بود و من باید رهاش میکردم تو یه جای شلوغ و سپردمش به کسی. تو اون نیم ساعت دل تو دل, ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هفتاد

  • دراز کشیدم و هندزفری به گوش وسط هیاهوی دخترا، آهنگای قدیمی معین و ابی گوش میدم.هرزگاهی میان سوالی میپرسن یا شکایت از همدیگه یا با هیجان یه چیزی رو تعریف میکنن و گوش میدم و دوباره میرم تو حال خودم.میرسه به یه آهنگ قدیمی غمگین و اشکام سر میخورن و میریزن...از نظر جسمی تو شرایط خوبی نیستم.میم هم که شیفت شب باشه خستگی و کسالتش به ما هم سرایت میکنه.البته به من فقط, ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هفتاد و یک

  • اینترنت خونه ظرف همین دو سه روز آینده شارژش تموم میشه و قطع میشه.تصمیممون اینه که فعلا شارژش نکنیم تا یه مدتی.اگه کار واجبی هم بود با نت گوشی میام.اینجوری که همیشه نت در دسترس باشه آدم رو وسوسه میکنه که صبح تا شب بیافته تو گوشی و وقتش رو تلف کنه.من که اینجوری بودم. یه کابینت هست تو آشپزخونه که گوشه است و از همه بزرگتره وحبوبات و ماکارونی و این چیزا توشه.الان, ...ادامه مطلب

  • یادداشت صد و هفتاد و دو

  • یه موقعیتی پیش اومده، در مورد سفر.اتفاقی که بارها و بارها تو این سالها باهاش روبرو بودیم.یعنی در واقع من روبرو بودم.از امروز صبح که این صحبت ها شده دوباره استرس گرفتم.گرچه سعی میکنم بی خیال باشم و به خودم میگم  نهایتش اینه که نمیریم و طوری نمیشه.ولی بازم ناراحتم. سالهای قبل در مواجهه با اینطور موقعیت ها یه جور دیگه برخورد میکردم و خوب واقعا خام و کم تجربه بو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها