یادداشت صد و هفتاد

ساخت وبلاگ

دراز کشیدم و هندزفری به گوش وسط هیاهوی دخترا، آهنگای قدیمی معین و ابی گوش میدم.هرزگاهی میان سوالی میپرسن یا شکایت از همدیگه یا با هیجان یه چیزی رو تعریف میکنن و گوش میدم و دوباره میرم تو حال خودم.میرسه به یه آهنگ قدیمی غمگین و اشکام سر میخورن و میریزن...از نظر جسمی تو شرایط خوبی نیستم.میم هم که شیفت شب باشه خستگی و کسالتش به ما هم سرایت میکنه.البته به من فقط.دخترا مثه همیشه ان.شلوغ و پر از انرژی.تا یکی دوساعت دیگه قراره بریم بیرون و پارک و این انرژی شون رو بیشتر هم میکنه حتی.البته طبق معمول بدون میم.انشالله دوشنبه شب که بره دیگه تا آخر هفته بیکاره.این روزها رو دوست ندارم.مخصوصا اینکه با یه اتفاق دیگه هم همراه شده و باعث شده باز از هم دور بشیم...


با همه دریا دلی، دل را به دریاها زدم

پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم

با هزاران آرزو، با صدهزار شوق و امید

از پس دیروز و امروز، ناگهان فردا رسید!

ای دریغ از عمر رفته ای دریغ ...

چون سرابی در کویر

چون خیالی دلپذیر 

رفته بودی آمدی اما چه دیر!

اما چه دیر!

رفتی و آمد بهار

بیقرارم بیقرار؛

خاطراتت را فقط از من مگیر!

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1397 ساعت: 14:16