یکی قراره بیاد خونمون برای یه کاری.دلم آشوبه...
چون ممکنه مجبور بشم یه چیزایی رو براش توضیح بدم.
چون اگه نگم ممکن بد برداشت کنن و ناراحتی پیش بیاد.
کاش همه چیز تو حالت عادی بود.میم هم جیم شد و رفت!
بعد اینو اضافه کنید که طرف دیر هم بیاد و اساسا معلوم نیست کی بیاد!
+بعدا نوشت:خداروشکر به خیر گذشت.حرفامو زدم و ... راحت شدم.
یادداشت هجدهم...