یادداشت هجدهم

متن مرتبط با «یازده» در سایت یادداشت هجدهم نوشته شده است

یادداشت صد و یازده

  • یکی قراره بیاد خونمون برای یه کاری.دلم آشوبه... چون ممکنه مجبور بشم یه چیزایی رو براش توضیح بدم. چون اگه نگم ممکن بد برداشت کنن و ناراحتی پیش بیاد. کاش همه چیز تو حالت عادی بود.میم هم جیم شد و رفت! بعد اینو اضافه کنید که طرف دیر هم بیاد و اساسا معلوم نیست کی بیاد! +بعدا نوشت:خداروشکر به خیر گذشت.حرفامو زدم و ... راحت شدم. ,یادداشت,یازده ...ادامه مطلب

  • یادداشت یازدهم

  • میخوام بنویسم این روزا رو که یادم نره.که یه روزایی که حالم خوب نیست همش غر نزنم.نگم چرا همش اینجوری هستیم.که یادم نره زندگی معجونیه از روزهای خوب و بد... یکشنبه شب بچه ها رو بردیم پارک کلی بهشون خوش گذشت.کلی گشتیم.توی یه هوای خنک که به جای شهریور بیشتر بوی پاییز میداد.دیروزم رفتیم روستای مادریم.خونه پدربزرگم.خیلی وقت بود نرفته بودیم.هوای خنک.درختای سرب فلک کشیده.اب روان.کلی خاطرات بچگیم زنده شد.ولی از سکوت و خلوتیش هم دلم گرفت.بیست سال پیش اینجا پر از هیاهو وسروصدای بچه ها بود.ولی الان همشون بزرگ شدن و رفتن دنبال سرنوشتشون و دیگه سال به ماه هم همبازیهای , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها