سالگرد قمری ازدواجمون همین روزها بود، دو روز قبل از تولد امام رضا و ما ظهر روز بعد از عروسی به عنوان ماه عسل راهی مشهد شدیم...
این سفر که اولین سفر مشترکمون هم محسوب میشد، بهترین روزهای زندگیم رو رقم زد.پیاده روی های طولانی که داشتیم تا حرم، بازار گردیهای شبانه، خرید های از سر شوق، پارک ملت و کوهسنگی و از همه مهمتر اون گوشه ی دنجی که توی حرم پیدا کرده بودیم و شده بود پاتوقمون.چقدر احساس امنیت و آرامش داشتیم اونجا.چقدر خوش بودیم و بی دغدغه اون روزها...
از اون سال یکبار دیگه با دخترک رفتیم و دیگه نرفتیم.خیلی امیدوار بودم و آرزومند دیدار دوباره.ولی نشد و الان دیگه ناامیدم.دیگه مثلا سال پیش که قرار بود بریم بهش فک نمیکنم و خوابش رو نمیبینم.دلم سنگ شده انگار و میترسم از این احساس بی تفاوتی.با اینکه میدونم بازم مثل همیشه حواسش بهمون هست.
+تولدت مبارک آقای مهربان!