یادداشت صد و نه

ساخت وبلاگ

چقدر بده که شبها قبل خواب ذهن آشفته رو نمیتونم مدیریت کنم.افکار منفی هجوم میارن.اتفاقاتی که تو طول روز افتادن جلو چشمام ردیف میشن.بیشتر زمانی که میم خواب باشه این اتفاق می افته.حرف بزنیم قبل خواب خیلی بهتره.بعد جالب اینکه صبح که بیدار میشم خوبم و خبری از اون ناراحتی ها نیست.

دیروز روز بدی داشتم و کلی اشک ریختم.بعدش خداروشکر کردم که اتفاق بدتری نیفتاده.ولی اون حس غم هنوز باهامه.کوچیکه موقع بازی طی یک اتفاق محکم با صورت خورد به دیوار و بینی و لب و دوتا از دندونای بالاییش آسیب دیدن.بماند که چقد گریه کرد و کلی خون ازش رفت.امروز بردیمش پیش دندانپزشک اطفال و گفت جای نگرانی نیست ولی دل من آروم نمیگیره ...

پ.ن1: پولی که قرار بود برسه نرسید و همچنان باید دست به عصا حرکت کنیم و کلی حساب کتاب کنیم برای روزهای پیش رو و این اصلا خوب نیست.

پ.ن2: هنوز درگیر لباسم.احتمالا فردا تمومش کنیم.امیدوارم پشیمون نشم از انتخاب و تصمیمم.خرید بچه ها رو هم باید انجام بدیم اگه فرصت بشه.

پ.ن3:حرف و حدیث های فامیل تمومی نداره.همیشه حرف دارن برای گفتن.از همه چیز ایراد میگیرن و همه جا نظر میدن.امروز کلی از این موضوع حرص خوردیم.

پ.ن4: چند روز پیش موقع انجام یه کاری یه لحظه یادم اومد که پارسال مهر چ تصمیمی گرفته بودم.اگه به سرانجام رسیده بود الان...خیلی خیلی احساس بدی پیدا کردم! از دست خودم خسته ام.

پ.ن5: امروز عصر با بزرگه سر همون موضوعات همیشگی لباس پوشیدن و مو شونه کردن بحثمون شد.بعضی وقتا لجبازی میکنه و باید باهاش مدارا کرد.من ولی حسابی عصبانی شدم و سرش داد زدم.خدا منو ببخشه.رفتارم خیلی بچگانه بود.البته خیلی زود آشتی کردیم.

پ.ن6: کامنتها رو میبندم چون این پست پر از موج منفی بود برای خودم و نمیخوام ادامه دار بشه.ممنونم که درک میکنید.

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 3:23