1/روزها و لحظه های تلخی رو میگذرونیم هردومون.هوای خونه مون ابریه.کسی نمیدونه.حتی خانواده و عزیزانم.امیدوارم این بحران رو هم به سلامتی پشت سر بذاریم.میترسم...
2/پدر و مادرم تا چند روز دیگه راهی یه سفر طولانی و دور و دراز هستن.نمیدونم چه جوری طاقت بیارم روزهای نبودنشون رو.نمیدونم دوام میارم یه نه؟
3/امروز آخرین روز از سی سالگی منه.فردا وارد سی و یک میشم و شروع چهارمین دهه ی زندگی.نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت.از سالهای دور سی سالگی برام یه راه دور بود که فک نمیکردم به این زودیا بهش برسم و حالا...تموم شد.فردا من دوباره متولد میشم!
4/یه مدتی نمی نویسم.مگه اینکه اتفاق تازه ای بیفته.خوندن و رد شدن تو سکوت بیشتر آرومم میکنه تا نوشتن.محتاج دعاهای خیرتون هستم.
برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 19