یادداشت صد و سی و پنج

ساخت وبلاگ

اول:تا همین الان داشتم با خودم کلنجار میرفتم که بگم یا نه، در مورد این روزها.شاید اگه دلیلش رو بگم برای شما عجیب یا حتی خنده دار باشه.یا شاید به دلخوشی های کوچیک من بخندید.خلاصه دیدم نمیتونم جوری بگم که حق مطلب ادا بشه و بعد برچسب بهم زده نشه.دروغ چرا خود من هم از روی نوشته ها قضاوت میکنم دیگه.همه مون اینکار رو میکنیم و همیشه هم بد نیست و اصلا بابت این موضوع ناراحت نیستم.از بحث اصلی دور شدیم.میخواستم این رو بگم که من این روزها با همه مشکلاتی که دارم با عشق زندگی میکنم و تلاشم رو میکنم که از زندگی لذت ببرم.با عشق ورزیدن به خودم و همسر و دخترها.موتور محرکه اش شاید محبت و توجه همسر، نبود دغدغه های مالی، تغییرات ظاهری خونه یا یه سری مسائل دیگه باشه.خواستم بنویسم برای روزی که دوباره دریای زندگی متلاطم شد و هوای دلم ابری بود.بخونم و بدونم که میگذره.

دوم:سه شنبه ظهر اگه خدا بخواد راهی سفر هستیم.اجابتش برام مثل یه خرمالوی پاییزییه رسیده، شیرین و دلچسب بود.دلم پر از شعف و امیده.دخترا و میم هم کلی هیجان سفر رو دارن.

سوم: امروز برنامه یه عصرونه و دورهمی رو ریختم تو خونه.ادمایی که خیلی وقت بود دلم میخواست بیان.خیلی یهویی و بدون تشریفات و بهم چسبید.وسط شلوغی این روزا کتاب هزار خورشید تابان خالد حسینی رو هم شروع کردم که البته نیمه تمام موند و اینکه ببخشید اگه نبودم و نیستم و کم پیدا شدم.همین.


یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 11:59