یادداشت صد و سی و سه

ساخت وبلاگ

اتاق خواب خونمون تاریکه،بدون هیچ روزنه ای و برای من که نور گریزم یه جای دنجه.دراز کشیدم و تو تاریکی البوم حسرت محمد اصفهانی رو گوش میدم.بعد شانزده هفده سال هنوزم برام تازگی داره:وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی، تا با تو بگویم غم شبهای جدایی، بزم تو مرا می طلبد آمدن ای جان! من عودم و از سوختنم نیست رهایی…

یکشنبه به علت سندروم نمیدونم پیش از چی چی یا دوری از میم یا فکر و خیال یا هر دلیل دیگه ای حالم بد بود.پر از ناامیدی بودم.ساعاتی رو به بطالت گذروندم که دیگه برنمیگردن.بعد به این فک کردم که چاره فقط دست خودمه.بلند شدم و به تکاپو افتادم و بهتر شدم.این روزا پر از نوسانم.گاهی خوب و سرحال و گاهی بد.نمیدونم همه اینجورین و اینقد بالا و پایین دارن یا من اینجوریم.به میم بارها گفتم اگه خوب باشی ازت انرژی میگیرم و اگه خسته و بی حوصله به منم سرایت میکنه.تایید میکنه و میگه منم همینجوریم.ولی بازم همیشه نمیشه هوای همدیگه رو داشته باشیم و گاهی دلخوری پیش میاد.دیشب در مورد مهمونی و مسافرت و جشن تولد صحبت کردیم.فعلا میم درگیره یه کار دیگه اس و احتمالا بمونه برای بعد از تموم شدن این کار.فکرش خیلی درگیره.


P1:خانوم کوچیک تو این مدت دو سه باری اومد بغلم خوابید و یکمی حرف زد و رفت بیرون.موطلایی خانوم هم داره بیرون نقاشی میکنه و کارتون میبینه.

P2:هنوز نگران اون دردسری هستم که برای خودم درست کردم.امروز قرار بود تموم بشه ولی هنوز خبری نیست.نمیدونم جریان چیه.

P3:در ادامه خونه تکونی پاییزه دیروز انباری واتاق خواب رو هم تمیز کردیم.البته فقط نمای ظاهریشون رو .به داخل کمد ها و کشوها که پر از وسایل بدرد بخور و بدرد نخور هست اصلا دست نزدم!

P4:عاشق اینم که تو این روزها و شبها که هوا هم کمی سردتر شده برم تو هوای ازاد و راه برم و بدوم و نفس بکشم و دستام و صورتم یخ کنن و هوا بخورن و نفس بکشن...

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت: 2:15