یادداشت صد و سی و چهار

ساخت وبلاگ

دیروز عصر اتفاقای عجیبی افتاد.از دو بعد ظهر تا حدود شش.وقتی تنها بودم تو خونه.البته که مقصر هم خودم بودم و حماقت کردم.حالم بد شده بود.دست و پام از گیر رفته بود.در گیر یه موضوع احمقانه شدم که خودم باعثش بودم.خوشبختانه قبل از اومدن میم و بچه ها تموم شد.تجربه ای شد برام که دیگه به هیچکس و هیچ چیز به راحتی اعتماد نکنم.نیم ساعت به اومدن میم و بچه ها بهتر شدم و دست و صورتمو شستم و کارامو انجام دادم.با اومدن میم احساس قدرت و امنیت و ارامش بهم برگشت.البته الان فک میکنم شاید اینقد که به من استرس وارد شد این مسئله مهم نبوده.شاید اگه کسی بشنوه بگه حالا که چیزی نشده.اتفاقی نیافتاده که.شاید من زیادی حساسم.دلم میخواد یه جایی این ترس هام رو بریزم بیرون و خالی بشم.این ترسها بعضی وقتا آدم رو داغون میکنه:-(


P1:الان خوب خوبم.خدایا شکرت به خاطر همه چیز.

P2:به هیچکس هیچی نگفتم.به میم هم نگفتم.گفتنش فقط نگرانش میکرد.

P3:.دی وی دی کودک نوین !!!

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت: 2:15