یادداشت صد و بیست و هشت

ساخت وبلاگ

١_امروز جمعه خوبی بود.صبح کلی کار انجام دادم و بدو بدو.برای اون کارایی که تو بند ٢ پست قبل گفتم قدم اول برداشته شد.میم جان اجسام سنگینی که باید برده میشدن رو جابجا کرد که فردا ببره.کمد اسباب بازی دخملا بعد از دوبار سقوط در اثر پاگذاشتنشون تو کشوها بعضی جاهاش خراب شده که امروز بالاخره خالیش کردیم که فردا میم ببردش.دیگه نگم که الان اتاقشون چه وضعی داره.البته الان همه رو گذاشتیم و اومدیم خونه مامانم.

٢_اطرافمون مادرایی رو میبینم که از صبح تا شب در حال بردن و اوردنشون بچه هاشون هستن از مدرسه و کلاس و ... یعنی بچه صبح تا ظهر مدرسه اس بعد میاد نهاری میخوره دوباره عصر میره کلاس تا شب.شب خسته و کوفته مثه جنازه میرسه خونه و تازه باید تکالیف و درساش رو انجام بده.دیگه وقت ازاد نداره برای بازی، تفریح، استراحت، فیلم، شادی و بچگی کردن.یکمی غم انگیزه این موضوع.یکمی داریم زیادی سخت میگیریم به بچه ها.من فک کنم خودم مادر سخت گیری نباشم.دلم نمیخواد همه ی وقت بچه ها در اینده به کلاس و رفت و امد و خستگی بگذره.البته شایدم منم به اونجا برسم همینجور بشم! که امیدوارم نشم.بعد یه چیز دیگه هم اینکه باباها کلا خودشون رو کشیدن کنار و مامان بیچاره صبح تا شب باید اینا رو ببره و بیاره در حالی که وظیفه اش نیست.

٣_عاقا دقت کردین تا ما نیت کردیم گوشی جدید بخریم این طرح رجیستری رو اجرا کردن! بعد هم اعلام کردن که گوشی گرون شده فعلا نخرید تا بازار متعادل بشه.گوشی فعلی هم که فهمید فعلا خبری نیست یکم جمع و جور کرد خودش رو:-)

۴_خیلی وقتا پیش میاد که ادم احساس تنهایی میکنه.من اینجور مواقع ترجیح میدم به جای درددل کردن با کسی(البته به غیر از میم) حرفام رو تو دلم نگه دارم.حس میکنم جاشون امن تره اونجا.تا اینکه به کسی گفته بشن.اینجوری میشه که الان تو این سن از تنهایی،زیاد احساس ناراحتی نمیکنم.تنهایی همیشه هم بد نیست.ادم رو قوی تر میکنه.خنده داره ولی اینجا تو وبلاگ هم گاهی ادم احساس تنهایی میکنه.ولی گفتم که این چیزا مهم نیست و من هدف های دیگه ای هم دارم از نوشتن.

۵_گاهی آخرشبا که میم میاد از سرکار و بچه ها خوابن میشینیم مستند حیات وحش میبینیم.یا فیلم و کلی چیز میز میخوریم.اوایل علاقه ای به حیوانات و زندگیشون نداشتم.ولی الان به خاطر میم میبینم.فعلا تفریحات ما این شکلیه دیگه! دلم میخواد از همین لحظات لذت ببریم.بجای اینکه بشینم و غصه بخورم که چرا نرفتیم مسافرت.چرا فلان چیز رو نخریدیم.چرا فلان کار رو نکردیم.الان همین که خانواده کوچیک چهار نفرمون تو آرامش باشه برام کافیه.

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 22 تاريخ : جمعه 5 آبان 1396 ساعت: 19:54