یادداشت شصت و نه

ساخت وبلاگ

دیروز جمعه ی مزخرف و دلگیری بود.حتی یه یادداشت رمزی خیلی تلخ و پر از گلایه رو هم نوشتم ولی بعد پشیمون شدم و پاکش کردم.بنظرم این احساسات گذرا و موقتی ثبت نشن بهتره.چون میگذرن و بعدش ادم فراموش میکنه.دیشب و امروز خبرای خوبی شنیدم الهی شکر.

برای اینکه از سمت دیگران ضربه نخورید و ناراحت نشید حالا چ دوست و اشنا و چ نزدیکان فقط کافیه ازشون توقع نداشته باشید! از هیچکس توقع نداشته باشید و رو پای خودتون وایسید.اونوقت هرکی بهتون کمک و محبتی کرد میذارید به حساب لطف و مهربونیش (نه صرفا وظیفه) وکلی لذت میبرید و خوشحال میشید از اینکه به فکرتون هست و اگه هم نکرد که خوب دیگه توقعی نبوده و ناراحتی پیش نمیاد.من این کارو کردم.عالیه.

برای هدیه روز پدر ,بابا و مامانم راهی یک سفر زیارتی شدن.اینقد براشون خوشحالم که حد نداره.برای بابای همسر هنوز فکری نکردیم.البته خواهرش زنگ زد و هماهنگ کرد که برای دوشنبه همه خونه پدرشون جمع شیم و ...

سه شب گذشته که تنها بودم نهایت تا ١٢/۵ یک بیدار بودیم و بعد خاموش کردیم و تو تاریکی مطلق خوابیدم.خواب عمیق و راحتی هم داشتم.در حالی که قبلا گاهی تا صبح هم باید چراغ یا تلوزیون روشن می بود.چون میترسیدم! امشب اخرین شیفت شبه و تموم میشه اگه خدا بخواد.

مشکلات و کمبودها همیشه هستن.ولی گاهی میشه ندیدشون.میشه گاهی بهشون فک نکرد.میشه گذاشتشون گوشه ی کمد و درشون رو قفل کرد.هرچقد هم سروصدا کردن بازم بهشون توجه نکرد.

بعدا نوشت:

+کادوی  بابای میم هم حل شد.بازم شراکتی با بقیه خواهر و برادرا.

+برای میم دوس دارم یه جفت کفش بگیرم.چون لازم داره.امیدوارم بشه.

+موقع رفتن مسافرا  کلی بغض داشتم.خدایی بود که نترکید جلوی همه.

+چند روزه اصلا حوصله اشپزی ندارم.همش سر هم بندی کردم این چند روز.حالا سختمه مثه آدم برم تو آشپزخونه یه چیز آدم وار درست کنم.هووووووف!

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:59