یادداشت پانزدهم

ساخت وبلاگ

این روزا خوبم به لطف خدای مهربون.چندباری میخواستم بنویسم ناخوداگاه سرگرم خوندن نوشته های دیگران شدم و وقت گذشت.بچه ها نیستن و من تو خونه تنهام.نمیدونم چ مرضی یه که همش میخوایم جای دیگران باشیم.خودم بارها شده وقتی یکیو دیدم پیش خودم گفتم کاش من این شرایطو داشتم کاش من جای اون بودم.با اینکه میدونم همه چیز به قشنگی اون چیزی که ما از بیرون زندگی دیگران میبینیم نیست.ولی خوب آدمه دیگه.دلش همه چی میخواد.اینجا دوست دارم خودم باشم.همینی که هستم.نه اینکه تظاهر کنم به چیزایی که خودم دوس ندارم.برای اینکه بقیه خوششون بیاد.من یه زن معمولی ام.یه مادر و یه همسر.زندگی,ارومی دارم.دنبال پیشرفت تو زندگیم هستم.روشنفکر نیستم.چیزی که الان تو دنیای مجازی همه میخوان نشون بدن که هستن.اون کاری که چند روز پیش گفتم رو شروع کردم.از نظر روحی ارامش خیلی خوبی بهم میده.تصمیم دوم که مربوط به اضافه وزنمه هنوز کاری نکردم.دوس دارم موهامو مشکی کنم و کوتاااااااه.البته بعد از عقدی که در پیشه.

خداروشکر که هممون سالمیم.خداروشکر بخاطر همسر مهربونم.خداروشکر میکنم بخاطر بچه هایی که تموم دنیای منن.بچه هایی که با دیدنشون بوسیدنشون خواب رفتنشون بیدار شدنشون بازیهاشون دعواهاشون خنده ها و گریه هاشون لباس پوشیدناشون حموم کردنشون غذا خوردنشون و همه ی این کارای به ظاهر کوچیک و معمولیشون کلی ذوق میکنم!

خیلی وقتا دلتنگ میشم.خیلی چیزا رو دلم میخواد داشته باشم که نمیشه.گاهی عصبانی میشم.گاهی بغض میکنم و بعدش هم گریه...ولی اینا همش لحظه ای ان و میگذرن.دلم میخواد همیشه پر انرژی و خوب باشم.میخوام شکل ظاهریم رو بهتر کنم.میخوام اخلاقمو بهتر کنم.چند روزه که دارم به این چیزا فک میکنم...

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 20 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:25