یادداشت شصت و یک

ساخت وبلاگ

1/دیروز از یه موضوعی غمگین بودم.یه لحظه از ته دل دعا کردم و سپردم به خودش.به شب نرسیده حال بدم رو خوب کرد.همه چیز از این رو به اون رو شد.خجالت میکشم ازت که با اینکه اینقدر ازت دورم بازم هوامو داری.ببخش که بعضی وقتا فراموش میکنم تو هستی و امید به غیر از تو دارم.ببخش که اینقدر ضعیف و فراموش کارم! ببخش که در مقابل بزرگی و مهربونی تو من هیچی نیستم!

2/این دو سه روز که همسر بیکاریشه صوبا تا ١٠ و نیم یازده خواب بودیم.دارم فک میکنم اگه همینجور پیش بریم تا دوهفته دیگه که ساعتا برن جلو وقتی پاشیم دیگه رسما ظهر شده! امروز روز تنبلی بود و چند ساعتی با هم بودیم و از هر دری گفتیم.بچه ها هم واسه خودشون بازی میکردن. آخرشم راضیش کردم پرده ها رو بکنه واسه شستن! کاری که فک نمیکردم انجام بده. چون ایشون تو این زمینه ها خیلی ریلاکسه و اصن به خودش زحمت نمیده!

3/از خونه تکونی تاحالا فقط رفتم سراغ کمد اسباب بازی و لباس بچه ها و مرتبشون کردم و یه نصف روز هم انباری که مثه بازار شام بود.برای باقی جاها هم عجله ای نیست.یعنی من فقط به کارای روزمره و همیشگی هم برسم هنر کردم.

4/احتمالا امسال همسر و بچه ها خرید عید نخواهند داشت.بخاطر شرایط مالی.زیاد هم مهم نیست.چون لباس دارن.ولی من زرنگی کردم و یکماه پیش برای خودم همه چی گرفتم.(آیکون مادر بدجنس!)

5/نمیدونم علتش چیه ولی من بعضی شبا موضوع خوابم تکرار میشه اونم در مورد دوتا موضوع که خیلی وقته باهاشون سروکار نداشتم و اصلا چ وقت خواب و چ بیداری یه ذره هم بهشون فک نمیکنم.ولی زیاد در موردشون خواب میبینم.یکی در مورد امتحان داشتن و دیر رسیدن و استرس درس و این چیزاس و دیگری هم در مورد یه شخص خاص که شاید سالیان خیلی دوری بهش فک میکردم! خیلی برام عجیبه.احتمالا مربوط به ضمیر ناخودآگاهمه.هرچی هست دوست ندارم دیگه از این خوابا ببینم.حیف که دست من نیست.دنیای خواب دنیای مرموز و پیچیده ایه برام.


چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم؛

ای تحفه نگارم؛

از دوری صیاد دگر تاب ندارم؛

رفته ست قرارم؛

چون آهوی گمگشته به هر گوشه روانم؛

تا دام در آغوش نگیرم نگرانم؛

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 25 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 9:04