یادداشت پنجاه و نه

ساخت وبلاگ

دیشب انقد خسته بودم که سرم نرسیده به بالشت بیهوش شدم و از ده و نیم تا پنج و نیم صبح دیگه هیچی نفهمیدم.هیچی ها.تجربه خوبی بود.چون معمولا شب تا صبح دو سه باری بیدار میشم و دوباره میخوابم.

امروز دوباره برگشتیم به زندگی عادی. کلی کار داشتم تا ظهر.آب هم چون دم عیده فشارش خیلی کم میشه صبح ها و نزدیک ظهر دیگه قطع شد کلا.ولی من خوش اخلاق بودم خوشبختانه و صبر کردم.

از ساعت دو که همسر رفته سرکار چسبیدم به بخاری و افتادم تو گوشی و آهنگ.طبق معمول دختر همسایه اینجا تشریف دارن و بچه ها سرگرمن.البته خواهرم قراره بیاد بریم خونه مامانم.

امروز یه وب جدید خوندم که حالمو بد کرد.میدونم همه چیز به اون قشنگی که ملت تو وبشون مینویسن نیست.میدونم همه مشکل دارن تو زندگیشون.میدونم چی حالم رو بد میکنه.ولی نمیدونم چ مرضی هست که بازم میخونمشون...

#دلم گرفته.

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 4:22