یادداشت پنجاه و هفت

ساخت وبلاگ

دیشب بچه ها زود خوابیدن و فرصتی شد با اقای میم صحبت کنیم.برنامه هاشو توضیح داد و گفت که میخواد چیکار کنه تو کاری که الان چندوقته درگیرشه.درامد های یکی دوماه اینده و هزینه ها رو براورد کرد و منم چند موردی به لیست هزینه ها اضافه کردم.در مورد چیزایی که تو ذهنم بود و اذیتم میکرد صحبت کردیم و بهتر شدم.تو یه مورد هم به نتیجه نرسیدیم که فک کنم باید بی خیالش بشم... برخلاف اون اوایل الان اصلا دوس ندارم وارد مسایل اقتصادی ودرامدی خانواده بشم. بهش میگم کاش اصلا این چیزا رو به من نگی و خودت مدیریت کنی همه چیز رو.

دلم بعضی چیزا رو میخواد که الان شرایطش نیست.تصمیم هایی دارم که پول لازمن.برای بچه ها میخوام یه کارایی بکنم.ولی خوب الان باید به کارای واجب تر برسیم.از صمیم قلب آرزو میکنم یه روزی برسه که دیگه دغدغه این ""چرک کف دست"" رو نداشته باشیم...

بابام فردا یه عمل جراحی چشم دارن.زیاد سخت نیست.ولی بابای مظلوم و کم حرف من که خیلی کم احساساتش رو بروز میده به مامانم گفته چند روزه که دلم آشوبه و حال خوبی ندارم و مارو هم نگران کرده با این حرف.انشاالله که فردا همه چیز به خیر و خوشی پیش بره...

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 3:23