یادداشت صد و هفتاد و چهار

ساخت وبلاگ

امروز وقتی تو جاده برمیگشتیم، توی ترافیک همیشگی غروب سیزدهم فروردین به سمت ورودی های شهر، حس خوبی داشتم از اینکه دیگه دانش آموز و دانشجو نیستم.اونایی که باید برن مدرسه و دانشگاه، اونایی که بعد تعطیلات باید از عزیزانشون دور بشن و برن یه شهر دیگه، اونایی که باید دوباره استرس درس و امتحان و دانشگاه رو داشته باشن، اونایی که باید برن سر کار یا شغلی که بهش علاقه ندارن، اونایی که بعد چند روز با هم بودن باید از یار و دلبرشون جدا بشن؛ غروب سیزدهم شاید دلگیر باشه براشون.بچه های فامیل موقع خداحافظی و جدا شدن از همدیگه یه غمی تو نگاهشون بود.ولی خوب چه میشه کرد؟ زندگی همینه  دیگه.

پی نوشت اول؛ پیش به سوی روزهای جدید در سال جدید، پر از امید انشاءالله.

پی نوشت دوم؛ تعطیلات نوروز 97 هم تموم شد و به خاطره ها پیوست! انگار همین دیروز بود داشتیم در مورد خونه تکونی و سال تحویل و عیدی و این چیزا صحبت میکردیم.عمرمون مثه باد میگذره!

پی نوشت سوم؛ یه روز خوب...

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1397 ساعت: 14:16