یادداشت صد و چهل و هشت

ساخت وبلاگ

بچه ها نیستن و تنهام.امروز ظهر نهار نداشتیم و برای اهل خانه قورمه سبزی گذاشتم برای شام.تو هوای سرد و بادی امروز میرم تو حیاط لباس ها رو جمع میکنم و باغچه رو اب میدم و نفس میکشم و یخ میکنم. بعد وقتی در رو باز میکنم و میام تو از حس گرمایی که میخوره به صورتم و آرامشی که خونه داره کیفور میشم حسابی.رادیو آوا هم که هست.

میگما بد نیست من هی تاخچه بالا میزارم برای اینکه بیان بچه ها رو ببرن و در عین حال ته دلم حسابی خوشحال میشم از فرصت و استراحتی که به وجود میاد؟!

بعدا نوشت؛ الان بعد از حدود چهار ساعت از نوشتن این پست اومدم بگم که ورق برگشت.باورتون میشه؟ میم اومد و در مورد یه موضوعی صحبت کرد و من وا رفتم! تمام اون حال خوشم پرید و چون از صبح چیز زیادی نخورده بودم دچار ضعف و بی حالی هم شدم الان.امیدوارم همه چی به خیر و خوشی تموم بشه.خیلی نگرانم.

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 23 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 7:36