یادداشت صد و سی و نه

ساخت وبلاگ

سلام.من با یه عالمه انرژی خوب برگشتم.نمیدونم از کجا شروع کنم.امروز بعد از دوهفته فرصت کردم که با فراغ بال و ارامش بیام تو بلاگستان بچرخم و به وب دوستان سر بزنم و بخونمشون.

سه شنبه صبح از آقای مهربون با کلی دلتنگی خداحافظی کردیم و ظهر سوار قطار شدیم.ساعت سه بامداد چهارشنبه وقتی تو ایستگاه قطار پیاده شدیم نم نم بارون میزد.وقتی رسیدیم به شهرمون همه جا خیس بارون بود.بعد گذشت دوماه از پاییز نیمه شب چهارشنبه اول آذر همزمان با ورود ما به شهر اولین بارون پاییزی هم باریدن گرفت.ساعت چهار صبح رسیدیم خونه و از خستگی بیهوش شدیم.هشت پاشدم.چمدون رو ریختم وسط و کلی وسیله و لباس رو مرتب کردم.بچه ها رفتن حمام و کلی لباس نشسته رو شستم و مرتب کردم.برای نهار مامانم اینا اومدن و عصر هم خواهرها و خواهرزاده ها.شب جایی دعوت بودیم و ساعت یک که برگشتیم از خستگی بیهوش شدم.امروز صبح همسر بعد ٩ روز رفت سرکار و ما به زندگی عادی برگشتیم.چون هوا ابری بود و به خیال اینکه هنوز زوده تا یازده خواب بودم.بعد پاشدم و کمی جمع و جور کردم.خونه مرتب و تمیزه.خوشبختانه نهار هم داریم و چون بچه ها نیستن فرصت کردم بیام و بنویسم.هوای ابری رو دوست دارم.دوست ندارم خورشید بیاد و یه روز عادی شروع بشه و دوباره زندگی رنگ روزمرگی و تکرار بگیره.

P1: نگرانی و دلشوره هایی تو وجودم دل دل میزنن.گاهی پررنگ تر میشن و گاهی کم رنگ.میخوام بهشون بها ندم و توکل داشته باشم.اگه بشه.

p2: بعد از دوهفته همه چیز خواری و دلی از عزا در اوردن و خوش گذرونی دوباره دارم به کنترل و درست کردن تغذیه و تغییر سبک زندگی و اینجور صوبتا فک میکنم و دوباره به همون پروژه ناکام روزه داری.بازم اگه بشه.

p3: روغن سیاهدانه گرفتم و میخوام تا یه مدتی به ابروهام بزنم.یکی شون با همون توصیه های قبلی خوب شده تقریبا.میخوام چند وقتی قبل خواب قشنگ ماساژشون بدم با روغن سیاهدونه که انشالله پر و یک دست بشن.خیلیا بهم گفتن چرا تتو نمیکنی خیلی خوبه و فلان.نمیگم بده.ولی من اونجوری دوس ندارم.دوست دارم همین ابروها پر بشن و طبیعی باشن.بنظرم اون یه حالت نقاشی و مصنوعی روی صورت داره.


یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 4:22