یادداشت صد و چهل

ساخت وبلاگ

*همیشه به این فک میکنم که آدمایی که تنهان و کسی رو ندارن چه جوری روزگار میگذرونن.شایدکم کم عادت میکنن به تنهایی.به سکوت.به نگفتن.اینکه ادم همدم و هم صحبت و سنگ صبور نداشته باشه سخته.خیلی وقتا میتونیم برای همدیگه هم صحبت و سنگ صبور باشیم و دریغ میکنیم.خود من ادمهایی دوروبرم هستن که میدونم تنهان.ولی تا حالا نشده برم جلو و شنونده باشم و اون آدم دلش گرم بشه به وجود من.دوری میکنیم از گفتن حرف دلمون.می ترسیم و ترجیح میدیم تو تنهایی مون بمونیم.دلم میخواد بهش بگم حالا که ما دوروبری هات آدمای بدرد بخوری نیستیم کاشکی یه وب یا صفحه یا یه جایی رو داشته باشی که اونجا حرفاتو بزنی وخالی شی.

**میم و از صبح که رفته سرکار تا الان که نزدیک هشت شبه ندیدمش.دیشب یه سر به مامان و باباش زدیم و امروز تا عصر هم من و بچه ها خونه مامانم بودیم.امروز همش احساس خستگی داشتم و بی انرژی بودم.هوا خیلی سرد شده و منه گرمایی حسابی لرز کردم امروز.در کل روز دلگیری بود برام.

*** آرزو کن واسه فردا، اگه امروزتو چیدن، آرزوهاتو بغل کن، آرزوهات همه چیتن، اگه دنیات رفته از دست، اگه غمگینی و بی کس، آرزو کن که حواس، یه نفر هنوز به تو هست؛

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 4:22