یادداشت صد و چهل و یک

ساخت وبلاگ

اول سلام؛ به علت نقص فنی یه مدتی نبودم و حالا دوباره برگشتم و نوشتن آغاز شد.روزگار همچنان میگذره با همه خوبی ها و بدیها.تو این بیست روز بارها و بارها تو ذهنم پست نوشتم که در نهایت هیچکدوم ارسال نشد.حالا دیگه همه رو می سپارم به فراموشی و برای امروز و روزهای آینده می نویسم.

دوم:اون پستی که در مورد بچه ها میخواستم بنویسم رو شروع کردم ولی اون چیزی نشد که میخواستم.یعنی راستش اتفاقات اون موقعی که می افتن جالبن و بعدا دیگه سخته نوشتنشون واینکه خیلی چیزا برای من که مامانشونم جالب وهیجان انگیزه و شاید برای بقیه چیز جالب و مهمی نباشه.و باز هم اینکه موقع نوشتن مجبور بودم برای روشن شدن مطلب کلی چیزهای دیگه رو هم توضیح بدم.خلاصه اش اینکه فعلا بی خیال این موضوع شدم.

سوم:کتاب 'نامه به کودکی که هرگز زاده نشد' رو امروز تموم کردم.با اینکه بعضی قسمتهاش رو قبول نداشتم ولی در کل کتاب جالب و خوبی بود.یه جورایی آدم رو می بره تو فکر.

چهارم:همون روند صعودی و نزولی بودن حالم همچنان ادامه داره.یه روزهایی خوب و سرحال و یه روزایی غمگین و بی حوصله.البته انصافا کفگیر دومی به اولی میچربه.علی رغم اینکه تو این مدت برنامه های خوبی برای شخص شخیص خودم داشتم.

پنجم:فیلمای زیادی دیدم.ویلایی ها و نفس رو دوست داشتم.گس و لاک قرمز هم با اینکه کمی تلخ بودن ارزش یکبار دیدن رو داشتن.فیلمایی مثه نهنگ عنبر و سالوادر و سلام بمبی و آلبالو و گشت ارشاد علی رغم پرفروش بودن هیچوقت من رو وادار به دنبال کردن و دیدن نکردن و حوصله ام سررفته و خسته کننده بودن برام.اینکه چرا اینقد این تیپ فیلم ها فروش بالایی دارن برام جای سواله.شاید به این دلیل که مردم ما دنبال شادی و خندیدن و فراموش کردن غم هاشون هستن.حتی برای یک ساعت هم که شده.شادی و خنده چیزی یه که کم داریم این روزها.

پنجم:برای خیلی ها دوری از فضای مجازی شاید نسخه خوبی باشه ولی برای من نبود.با اینکه من کلا قطع ارتباط نکرده بودم و فقط کمرنگ شده بودم.فضای مجازی قسمت جذاب و مهمی از زندگی امروزه و نمیشه انکارش کرد.به شرطی که شورش رو در نیاریم.

ششم:میم درگیر کاریه که از نظر من غیر ضروری بود و از نظر خودش ضروری.خیلی کم میبینیمش.در واقع یا سرکار هستش یا دنبال اون یکی کار.فقط منتظرم که زود تموم بشه.کلافه شدم از این وضعیت.غر بزنم هم متهم میشم به درک نکردن.همه کارامون رو زمین مونده.چندوقت پیش تجربه بدی رو پشت سر گذاشتیم که یه جورایی یه تلنگر شد واسمون.روز بعدش نشستیم به صحبت کردن و تصمیمات مهم و خوبی گرفته شد.بایدهایی رو برای خودمون گذاشتیم.ولی الان با این شرایط کاری میم ...

هفتم:التهابم؛ التهاب عطش تند زمینم، باورم کن، من نه آسمونی هستم و نه اهل این زمینم!



یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 4:22