یادداشت صد و چهل و دو

ساخت وبلاگ

1/ امشب بعد خوابیدن میم و بچه ها گوشیمو برداشتم و اومدم کنار دخملا خوابیدم که نورش میم رو اذیت نکنه و شروع کردم به وبگردی بعد مدت ها.راستش با خوندن وب های مختلف باز هم این حس بر من مستولی شد که نوشتن رو بزار کنار و وب بدرد نخوری داری و حرفات خیلی عامیانه است و از اینجور صحبتا.جدی میگما.واقعا این احساس رو دارم.شایدم از خودم توقع کاری رو دارم که تواناییش رو ندارم.البته گاهی هم فک میکنم که خوب، من یک زن معمولی هستم با یک زندگی معمولی تر و اینجا خودم هستم و نتیجه همه اینا میشه همین چیزی که می نویسم و نباید انتظارات بیخودی از خودم داشته باشم! و آخرش بازم به این نتیجه میرسم که راحت باش.سخت نگیر.اینجا تو برای خودت مینویسی.تو یه آدم متفاوت هستی با افکار متفاوت، چرا میخوای سعی کنی شبیه دیگران باشی؟!!!

2/ شبهایی که میم شیفت عصره معمولا وقتی میرسه خونه بچه ها خوابن و بعضی وقتا میشینیم فیلم یا مستند میبینیم.امشب ولی دخملا بیدار بودن و در حین دیدن مستند انقد صحبت کردن و سوال پرسیدن و شلوغ کاری کردن که دیگه بی خیالش شدیم! اصن چه معنی داره بچه تا دیروقت بمونه؟ هان؟

3/ پست قبل رو میخواستم جرح و تعدیلش کنم که نشد.منم دیگه پیگیرش نشدم.بعضی جاهاش رو که احساس بدی بهم میداد رو میخواستم حذف کنم.راستش از اینکه فک کنم یه جایی دارم از خودم تعریف میکنم و یا پز میدم  و یا تظاهر به چیزی میکنم بدم میاد.در این حد !

4/ میم باید برای یه کاری پنج صبح بیدار شه و چون خیلی خسته بود به من تاکید کرده که حواسم باشه که خواب نمونم.انقدر تاکید کرده که الان دیگه میترسم بخوابم و خواب بمونیم.فک کنم تا پنج بیدار بمونم عاقلانه تر باشه.آخه الان نزدیک سه بامداده دیگه.فقط خستگی فردا رو نمیدونم چیکار کنم.آخه خودمم کلی کار دارم و عصر هم باید بریم تولد.خدایا به امید تو !

یادداشت هجدهم...
ما را در سایت یادداشت هجدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mmnnppe بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1396 ساعت: 4:22